غار گل زرد
به نام یگانه معمار هستی
مسیر برنامه : تهران – جاده هراز- دامنه شمالي قله گل زرد
زمان حرکت: ساعت 17
تاریخ تنظیم گزارش : 31 تیر 1392
اسامی کسانی که در مسیر رفت ، غوطه ورشدند به ترتیب :
خانم ها شمالی ، عبیری ، سمانه ملک ، حصار
آقایان ورکش و موسی زاده
اسامی دوستانی که در مسیر برگشت ، غوطه ورشدند :
خانم جاوید و خانم حصار
اسامی مصدومان :
خانم حصار
وضعیت آب و هوایی هنگام اجرای برنامه : صاف و آفتابی
بهترين زمان اجراي برنامه:
امنیت و امداد برنامه : امنیت دارد، هلال احمر و درمانگاه در پلور وجود دارد.
منابع تامین آب آشامیدنی : درابتدای مسیر جاده ، بعد از چادر عشایر منطقه، یک چشمه آب وجود دارد
امكانات منطقه: تا قبل از ورود به دره دهانه غار آنتن دهی موبایل دارد.
چگونگي دسترسي به منطقه : جاده هراز ،7 كیلومتر بعد از امامزاده هاشم و در ابتدای پلور، سمت راست جاده یك راهداری وجود دارد که روی تابلوی سر درش نوشته راهداری منظریه…..
برای دسترسی به دشت و غار گل زرد ، باید وارد جاده ی خاكی ای ، كه درست روبروی راهداری و در سمت چپ جاده وجود دارد شده و پس از گذر از چادرهای عشایر منطقه و گوسفند سراهایشان، جاده را به موازات رودخانه ادامه داده تا به دشت گل زرد برسید.
شرح برنامه در دشت و قبل از ورود به غار :
ساعت 5 بعد از ظهر با نام خدا ، قرائت آیة الکرسی و پرداخت صدقه ، با یک دستگاه مینی بوس و پنج تا سواری از متروی تهرانپارس حرکت کردیم ،حدود ساعت 6.30 امامزاده هاشم توقف کوتاهی داشتیم و در ساعت 7 به دشت مجاور غار رسیدیم.
پس از توقف ماشین ها در دشت گل زرد ، در فاصله کمی از ماشین ها
زیر اندازها گسترده
لباس های غار پوشیده
کوله غار و چراغ پیشانی برداشته
سفره افطار چیده
از 1 ساعت مانده به اذان ،آماده به اذن تناول طعام ، نشسته
و صفوف نماز جماعت مغرب بسته ، خسته ، البته چهار رکعتی شکسته
بعد از اقامه نماز و صرف افطار در دشت ، و قسمت کردن شادی های خوشمزه ، ساعت 21:30 به سمت غار حرکت کردیم ، بعد از حدود 25 دقیقه پیمایش سبک در مسیر تقریبا کفی ، به کنار صخره بزرگی که سمت چپ جاده خاکی بود رسیدیم و بعد از آن ،از جاده به سمت چپ تغییر مسیر دادیم ، از اینجا به بعد مسیر شیب ملایمی به خود گرفت که بعد از حدود 10 دقیقه پیمایش و در سمت راست مسیر ، روی دیواره یکی از کوه ها یک علامت فلش به سمت پایین دیده میشد که دهانه غار را نشان می داد .
برای کسانی که برای اولین بار این برنامه رو تجربه می کنند ( مثل خودم ) تا قبل از ورود به غار ،از شنیده های دیگران و احتمالا خطراتش تصورات متفاوتی از ورودی ، پیچ و خم ها، خیس شدن و… خطور میکرد که فائق آمدن بر هر گذر ،خود خانی محسوب میشد.
شرح هفت خان غار:
خان اول : گذر از ورودی
خان دوم : با از جلو نظام سرپرست به خط شدن و گذر تمام قد، سینه خیز و یا پا مرغی از دهلیزهای گاه تنگ، باریک، کم ارتفاع و البته لغزنده
خان سوم: رسیدن به پای دیواره و انتخاب صراط یمینو قطعا خیس شدن و یا یسار و شاید خیس شدن….
حال اگر یمینی بوده خود شرحی دارد زیر آبی و بس مفصل
و اگر یسار، وصال به خان چهارم
خان چهارم : پا در رکاب شدن
خان پنجم : گذر از طول دیواره و بعد از آن پایین آمدن از نردبان چوبی
خان ششم :پایین آمدن از یک رکاب دیگر
خان هفتم :پیمایش سمت چپ مسیر تا انتهای غار
خان اول :
ساعت 23 به دهانه غار رسیدیم که بنا به صلاحدید سرپرست محترم گروه به سه دسته 10-15 نفری تقسیم شده و به ترتیب :
گروه اول به سرپرستی ایشان، وارد شدند
و گروه دوم که بنده هم جزء شون بودم به سرپرستی آقای آقایی
و گروه سوم به سرپرستی آقای نظری
و دیگر همراهان در طول مسیر راهنمایی و نظارت میکردند
دهانه غار( در انتهای یک شیب حدودا 2 متریه رو به پایین است ) حفره ای به قطر 50 تا 60 سانتیمتر و طول کمتر از 1 متر می باشد که به علت تنگ بودن و قرار گرفتنش توی شیب باید به حالت خوابیده ، وارد غار میشدیم .
اول کوله امان را دادیم به نفرات جلویی و با بسم الله الرحمن الرحیم آماده عبور
در آستانه ورود، وقتی یاد صحبت یکی از دوستان مبنی بر اینکه این دهانه ورودی 5،6 متر است بیفتی،کمی همان شب اول قبر که میگفتند برایت تداعی میشود، هنوز 1 مترهم رد نکرده بودیم که تصورات به عینیت رسید و تمام شد .
گویا ،لیزر متر دوستمان ایراد داشته و 6 متر تخمین زده !
خان دوم :
پس از گذر از مدخل ورودی وارد دهلیزی شده که می توان در آن ایستاد ، گذر از دالان ها به علت تنگی مسیر و زائده های تیز سقف با داشتن کلاه ایمنی پیمایش را راحتر میکرد .
از آنجایی که این غار جزء غارهای آبی می باشد ، اول از همه بوی نم توجه مان را جلب کرد، با ادامه مسیر کم کم صدای آب به گوش می رسید هر چه جلوتر میرفتیم صدای پای آب بیشتر و بیشتر میشد ، تا به رودخانه ی کف غار که به جوبی کم عمق میماند، رسیدیم .
حرکت آب از زیر پایمان ، گذر از دهلیزهای زیبا و باریک غار با دیواره های گلی و مرطوب ، مشاهده استلاگتیت و استلاگمیت های فراوان ، همراه با حوضچه های عمیقی که از جریان آب کف غار به وجود آمده بودند و ثبت گوشه ای ازاین زیبایی ها توسط عکاس محترم ، ادامه داشت تا به خان سوم ( که همانا دیواره باریکی که یا باید تراورس میشد یا با قبول خیس شدن از حوضچه پایین دیواره ،گذشت) رسیدیم.
در اینجا لازم به ذکر است که این حوضچه کمی فراتر از حوضچه بود چون آقای ورکش و موسی زاده هم یک جاهایی زیر پاشون خالی میشد و اینکه ،از این محل برای غواصی هم ، استفاده میشود.
خان سوم :
رسیدن ما به پای دیواره همزمان بود با آب بازی گروه جلویی که داشتند یک به یک این مسیر رو از بالا یا پایین طی میکردند .
دوستان یمینی که جلوتر از ما رفته بودند و وصف عبورشون را شنیدیم عبارتند از :
خانم شمالی و متعاقب ایشون خانم عبیری – خانم سمانه ملک
آقای موسی زاده که گویا از یساران بوده و داوطلبانه، با نهایت ایثار زمهریری شده و دیگران رو همراهی میکردند
خانم حصار که با کمک ناجیان ، کمتر آب خوردند
در اینجا هم ،لازم به ذکر است که خانم عبیری ،خانم حصارو ملک با وجود اینکه خیس شده بودند و لرزشون گرفته بود تا انتهای غار اومدند.
البته چاره ای هم نداشتند چون اگر می موندند بیشتر سردشون می شد…
در اینجا هم ، باز ،لازم به ذکر است که گزارش نویس محترم، مهم ترین تصمیم زندگیشونو گرفتن!! و با دیدن آقای موسی زاده و نصیحتشون که گفتند نیاید شوک میشین و خانم حصار که سرشون رفت زیرآب ، تصمیم گرفتن از بالا مسیر را ادامه بدهند.
خان چهارم :
گام اول برای عبور از دیواره، گرفتن طنابی است که در طول مسیر دیواره ،نیز،ادامه دارد.
گام دوم گذر از پله رکاب های تعبیه شده توسط سرپرست فنی گروه، و با کمک آقای آقایی جهت نگه داشتن پله رکاب معلق ،از این خان هم گذشتیم.
خان پنجم :
گذر از دیواره ، به مدد حضور آقای حسنی که با نشون دادن مسیر، جای پای بهتر، و در جاهایی حائل کردن پاشون به عنوان جای پا ،خیلی راحت و ایمن تر از مسیر پایین گذشت، در انتهای دیواره و در سمت راست مسیر، باید از نردبانی که با پله های چوبی و با طناب به هم وصل شده بود و با هدایت آقای مصطفوی، پایین می آمدیم تا به مرحله ششم برسیم.
خان ششم :
بعد از پایین آمدن از نردبان، به آنسوی حوضچه رسیدیم و مسیر رو ادامه دادیم تا به جایی رسیدیم که باید پا به تک رکاب، دست به طناب و گوش به راهنمایی های آقای چاوشی شده تا به سلامت از آن هم بگذریم.
قطعا گذر از خان سوم تا ششم دیواره بدون حضور کمک سرپرستان محترم و راهنمایی های مفید فایده اشون خیلی سخت و خطرناک می بود و زمانی که روی سنگ های گلی و لیز کمی محتاط گام برمیداری تا جای پا پیدا کنی ، شنیدن یک کلام مطمئن مثل: ماشاءالله، برید آفرین، ردی، حالا اینجا رو بگیر و… خیلی خیلی کمک کننده و انرژی افزا بود.
خان هفتم:
از اینجا به بعد تقریبا، قسمت های دشوار غار تمام می شد و برای رسیدن به انتهای غار باید از سمت چپ مسیری که کمی شیب به بالا داشت را ادامه میدادیم، گروه ما که جلوتر از دیگر همراهان بود، در ساعت 12.30 به انتهای غار رسید و پس از 10 دقیقه استراحت، که 3دقیقه اش در تاریکی و کمتر از یک دقیقه اش در سکوت بود، آماده ی برگشت شدیم.
هنگام بازگشت از انتهای غار خانم حصار عزیز، قطرات زیادی خون به علت جراحت بینی و پیشانیشون روی سنگها به یادگار گذاشتند که شکر خدا به خیر گذشت، پس از کمک به ایشون مسیر را ادامه دادیم تا به نردبان پای دیواره و آقای مصطفوی رسیدیم، هنوز آقای حسنی رو رد نکرده بودیم که صدای شالاپ به گوش رسید و این یعنی پشت سری های ما که خانم حصار و خانم جاوید بودند از نبردبان افتاده بودند توی آب…
ادامه مسیر رو با جمعی از خانم ها ادامه دادیم و در ساعت 2 بامداد به دهانه ورودی رسیدیم و با ملحق شدن آقای کشاورز به ما، به عنوان اولین خروجی ها به محل استقرار ماشین ها رسیدیم.
و تا ساعت 3.30 دقیقه که همه دوستان برگردند ،مشغول بودیم
تا با هم سر سفره سحر بنشینیم
ساعت 3.45 دقیقه تا لحظه اذان به وقت ما فقط 45 دقیقه وقت باقیست…
بلافاصله پس از صرف سحرو اقامه نماز جماعت به پیش نمازی آقای آقایی، آماده برگشت شدیم، ساعت 5 حرکت کردیم و ساعت 7 جلوی متروی تهرانپارس رسیدیم.
در آخر تشکر از خدای مهربون که سالم بودیم، و تونستیم بریم و به سلامت برگردیم.
از سرپرست و کمک سرپرستان محترم
از عکاس محترم و همه همراهان
از آقای سخایی راننده مینی بوس
از دوستانی که راه برگشت و توی مینی بوس صبوری کردند و به بغل دستیای من هیچی نگفتند
از اینکه گزارش رو تا آخر خوندید و ببخشید اگر بد بود
و اینگونه بود که 27 تیر 92 هم، شد خاطره
منابع و ماخذ : مشاهدات و اینترنت
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.